امروز در مستر گیمرز میخوام داستان بازی اساسین کرید نسخه ۱ (Assassins Creed I 2007) رو به شما دوستای عزیزم، معرفی کنم.
دزموند مایلز (Desmond Miles) توسط شرکتی عجیب به نام آبسترگو – Abstergo Industries برای استفاده به عنوان یک نمونه برای دستگاهی به نام “Animus” دزدیده میشود. دستگاهی که میتواند با استفاده از DNA به خاطرات اجداد بسیار دور فرد دسترسی پیدا کند. آبسترگو دزموند را درون دستگاه قرار میدهد تا به زمان یکی از اجدادش Altair Ibn-La’Ahad برگردد. الطیر عضوی از محفل مخفی برادری Assassins در سال ۱۱۹۱ در خلال سومین جنگ صلیبی در سرزمین مقدس است. دزموند مشکلاتی در هماهنگی با دستگاه انیموس پیدا میکند ولی بلاخره موفق به ارتباط با جدش الطیر در روزهای بعد میشود. بازی از این به بعد از دید الطیر روایت میشود و گهگاه به دزموند و زمان حال باز میگردد.
بازی دزموند را نشان میدهد که وارد ذهن الطیر شده و به زمان او رفته است ولی همچنان دچار ناسازگاریهایی است. صدای لوسی و ویدیک (کارکنان آبسترگو) شنیده میشود. بعد از مدت کوتاهی الطیر از دستگاه که شبیه تخت خواب است بلند میشود. ویدیک توضیحاتی راجع به انیموس به او میدهد و او را وارد یک برنامه تمرینی میکند. بعد از تمرین دزموند وارد خاطرات الطیر میشود. لوسی به دزموند میگوید که با مرور برخی خاطرات الطیر او باید همگامی دهنش را با خاطرات الطیر بیشتر کند تا در نهایت بتواند به آن خاطره ای که شرکت در پی آن است برسد.
داستان بازی اساسین کرید ۱
اولین خاطره ای که از الطیر نشان داده میشود زمانی که است که میکوشد تا یکی از اشیاء باستانی به نام Piece of Eden را از معبد سلیمان با کمک مالک و برادرش بدست بیاورد. ولی توسط Robert de Sable، استاد اعظم تمپلارها، دشمنان قسم خورده آساسین ها متوقف میشود. موقع بدست آوردن این گنجینه، الطیر سه اصل اساسی عقیده فدائیون (“تیغ خود را از جسم یک بی گناه دور نگه دار” ، “جلوی چشم ظاهر نشو” و “برادری را به خطر نینداز”) را زیر پا میگذارد و به سابل حمله میکند تا او را بکشد ولی موفق نمیشود.
بعد از این واقعه برادر مالک کشته میشود و دست چپ مالک هم ضربه میبیند و بعد قطع میشود. وقتی الطیر با توجیهات خود به قلعه آساسین ها در مصیاف برمیگردد، مالک که از دست سابل جان سالم به در برده است، با آن شی باستانی برمیگردد و الطیر را محکوم به تکبر و سرکشی میکند.
داستان بازی اساسین کرید ۱
بعد از دفاع سخت آساسینها در برابر حمله انتقام گیرانه تمپلارها، المعلم، رهبر آساسین ها الطیر را به یک مبتدی تنزل درجه میدهد و به او یک فرصت دیگر میدهد تا دوباره شروع کند. المعلم به الطیر دستور قتل نه شخصیت کلیدی را در سرزمین مقدس اورشلیم، عکا و دمشق میدهد تا بدین وسیله صلح را میان صلیبی ها و مسلمانان بازگرداند. هر یک از این اهداف براساس شخصیتهای جنگ صلیبی سوم ساخته شده اند که شامل این افراد میشوند: مجد الدین (نایب السلطنه اورشلیم)، گارنیر د ناپولس (استاد اعظم هاسپیتالرها)، جبیر الحکیم (یک دانشمند بزرگ در دمشق)، ابول نقود (ثروتمندترین مرد دمشق)، روبرت د سابل (استاد اعظم سیبراند شوالیه های توتنی)
الطیر هر کدام از اینها را که میکشد متوجه ارتباط همه آنها با رابرت و تمپلارها میشود و میفهمد که همه آنها با هم میخواهند جنگ صلیبی را تمام کنند و سرزمینهای مقدس را تحت اختیار خود درآورند. با کشته شدن هر کدام از این افراد(چه مسلمان چه مسیحی)، الطیر پی به این موضوع میبرد که سابل قصد دارد مسلمانان و مسیحیان را علیه دشمن مشترکشان یعنی فدائیون بشوراند. الطیر سابل را در مقابل ریچارد شیردل شکست میدهد و موفق نمیشود که شاه را متقاعد کند که خاتمه جنگ به نفع هر دو طرف است. از طریق د سابل میفهمد که المعلم خودش یکی از اعضای تمپلارهاست و از الطیر استفاده کرده تا بقیه اعضاء را بکشد و گنجینه را فقط مال خود کند.
الطیر به سرعت به مصیاف برمیگردد تا استاد خود را ببیند تا واقعیت را به او بگوید: تکه ای از عدنی که الطیر با کشتن یکی از این افراد بدست آورده قدرت ساخت تصویر خیالی از فرد را دارد. المعلم آموزه هایش و همچنین دیگر اتفاقات ماوراء الطبیعه را باطل میشمارد و تصویری خیالی ساخته شده توسط این شی آسمانی اظهار میکند و سعی میکند از این شی برای شستشوی ذهن تمام بشریت استفاده کند تا بدین ترتیب به جنگ و ستیز در تمام دنیا پایان دهد. الطیر ناگهان قادر به دیدن المعلم واقعی که در بین تصاویر ذهنی غیرواقعی پنهان شده بود میشود و المعلم را میکشد. وقتی الطیر تکه ای از عدن را بدست می آورد، این شی فعال میشود و نقشه ای از جهان را به همراه مکانهای دیگر تکه ها را در روی نقشه نشان میدهد.
داستان بازی اساسین کرید ۱
وقتی پروسه کامل شد، دزموند میفهمد که آبسترگو متعلق به تمپلارهای مدرن امروز است و آنها تا الان از ذهن الطیر به دنبال مکان دیگر تکه ها بوده اند. او بعدا میفهمد که فدائیون عصر جدید و امروز نیز قصد نجات او را داشتند ولی موفق نشده اند. دزموند قرار بود آخر کار کشته شود ولی یکی از دانشمندان آبسترو، لوسی استیلمن او را از مرگ نجات میدهد و به مکانی امن میبرد و دستی که حلقه در آن است را خم میکند تا نشان سنتی آساسین ها را که قطع انگشت است را به او نشان دهد.
با اینکه دزموند در داخل آزمایشگاه آبسترگو گیر افتاده است ولی تجربیات او از ورود به دستگاه انیموس، قدرتهایی از الطیر را به وجود او منتقل میکند. پیامهایی درباره آخر الزمان و پایان دنیا با خط و زبانهای فرهنگهای مختلف را روی دیوار میبیند که همه به ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ اشاره دارند. تاریخی که آبسترگو در نظر دارد در آن روز ماهواره ای دائمی را به فضا پرتاب کند تا به طور همیشگی به جنگ پایان دهد. این همان روشی است که با آن الطیر موفق شد کل شهر مصیاف را هیپنوتیزم کند. بازی با سردرگمی دزموند در درک این علائم و عبارات پایان میابد. درواقع اینها همه توسط Subject 16 با خون خود او کشیده شده اند.
متشکریم که همراه ما در مطلب داستان بازی اساسین کرید هستید، خوشحال میشیم نظر خود را راجع به این پست و دیدگاه شخصی من، در پایین همین پست برایمان ارسال کنید