با مسترگیمرز مرجع بازی ها همراه باشین تا داستان کامل بازی God Of War که از جالب ترین و محبوب ترین بازی های است را بررسی کنیم.
در زیر خط داستانی کامل بازی را به ترتیب مشاهده میکنید.
داستان از نقطهای آغاز میشود که کریتوس، شخصیت اصلی ماجرا، در زمان حال به خواست ایریس، خدای جنگ، توسط خواهران فیوری به اسارت گرفته شده است. در این میان، مجیرا، یکی از خواهران فیوری که یکی از دستهایش قطع شده و از او شخصیتی بیرحم ساخته، کریتوس را با بیرحمی شکنجه میکند. اما کریتوس پس از مدتی موفق به فرار میشود.
مجیرا با استفاده از انگلهای بدنش موجودی عظیمالجثه به نام غول صد دست را بیدار میکند
تا کریتوس را نابود کند. پس از درگیری شدید با این موجود، کریتوس موفق میشود و سپس با خواهر دیگر، تیسایفون، روبهرو میشود. تیسایفون او را وارد توهمی خوفناک میکند، اما کریتوس با نبردی دیگر بالاخره از این توهم فرار کرده و به مبارزات خود ادامه میدهد. در این بین، او موفق به کشتن مجیرا شده و طلسم اوربوروس، یک اثر جادویی قدرتمند که قبلاً متعلق به خودش بوده، را دوباره به دست میآورد.
داستان با یک پرش زمانی ما را به سه هفته پیش بازمیگرداند
جایی که اورکاس، فرزند ایریس و الکتو و یکی از شخصیتهای متحد کریتوس، متوجه نقشهای شوم از سوی خواهران فیوری و ایریس برای نابودی المپیوس میشود. اورکاس تصمیم میگیرد همراه کریتوس مانع تحقق این نقشه شود. او به کریتوس پیشنهاد میدهد که به دلفی سفر کرده و پیشگو آلتیا را ملاقات کند. کریتوس که جایگزینی دیگری برای شرایط پیشرو ندارد، پیشنهاد او را میپذیرد.
کریتوس پس از عبور از چالشهای متعدد، سرانجام به دروازه دلفی میرسد.
اما برای ورود، با دو محافظ قدرتمند دلفی مواجه میشود: برادران دوقلوی به هم چسبیده کستور و پولوکس. آنها برای اجازه ورود درخواست هدیه میکنند، اما کریتوس تسلیم نمیشود و پس از نبردی نفسگیر هر دوی آنها را شکست داده و نابود میکند. در نهایت او موفق میشود پیشگو آلتیا را پیدا کند.
اما اتفاقات تلخ به همینجا ختم نمیشوند. خواهران فیوری سراغ آلتیا رفته و چشمان او که منبع اصلی قدرتش برای دیدن حقایق بودند را از او میگیرند. در لحظات پایانی زندگیاش، آلتیا کریتوس را راهنمایی کرده و تصویری از آینده نزدیک او را نشانش میدهد. او همچنین افشا میکند که خواهران فیوری ذهن کریتوس را برای وفادار نگه داشتن او به ایریس شستوشو دادهاند.
آلتیا به کریتوس توصیه میکند اگر قصد رهایی کامل دارد، باید پیمانش با ایریس را بشکند.
برای انجام این کار، او باید خواهران فیوری را نابود کند چراکه آنها نگهبانان اصلی عهد هستند. در نهایت، آلتیا از کریتوس درخواست میکند تا چشمان گمشده حقیقت را پیدا کند؛ زیرا تنها آنها میتوانند مسیر آزادی واقعی او را نمایان سازند. او همچنین اشاره میکند که فانوس دلوس ابزاری حیاتی برای باز نگه داشتن مسیر حقیقت و واقعیت در پیش روی کریتوس خواهد بود.
در یکی از پرتنشترین لحظات داستان، الکتو به جزیره میرسد تا مسیر کریتوس را بهسوی مجسمه آپولو متوقف کند. باقی خواهران فیوری نیز وارد صحنه میشوند: ابتدا تیسای فون، با توهمی از ارتش اسپارتا، کریتوس را در مقابل سربازانی خیالی قرار میدهد، و سپس مجیرا با کریتوس درگیر مبارزهای شخصی میشود. کریتوس موفق میشود در مبارزه، دست مجیرا را قطع کند. اما زمانی که قصد دارد ضربه نهایی را اجرا کند، حمله ققنوس تیسای فون او را متوقف میکند. نبرد بین کریتوس و خواهران فیوری شدت میگیرد؛ مجیرا از بالای مجسمه پرت میشود و تیسای فون نیز کشته میشود. اما الکتو که حالا به شکل انسانی خود درآمده، حملهاش را ادامه میدهد. کمی بعد، کریتوس با تصویر زندهشده تیسای فون مواجه میشود تا متوجه شود که بار دیگر درون توهم گرفتار شده است.
در ادامه، فیوریها موفق میشوند او را به دام انداخته و اسیر کنند
اما در لحظهای حیاتی اورکاس وارد ماجرا شده و به کریتوس کمک میکند. از طریق اورکاس، کریتوس به منطقهای دیگر منتقل میشود و سنگ پیمان اوربورس، ابزاری کلیدی برای سفر آتیاش، به او داده میشود. کریتوس با استفاده از سنگ اوربورس دست به ترمیم مجسمه آپولو میزند تا به فانوسی برسد که آلتیا از آن سخن گفته بود. فانوس حاوی چشمان آلتیا است که توسط خواهران فیوری پنهان شده بودند. اورکاس توضیح میدهد که این چشمان قدرت دیدن حقیقت را داشتهاند و دلیل بیرون آوردن آنها توسط ایریس و خواهران فیوری همین بوده است: جلوگیری از فاش شدن طرحهای آنان.
طی روایت، جزئیات بیشتری از تلاش کریتوس و آلتیا برای هشدار دادن به خدایان المپ روشن میشود
خواهران فیوری با گرفتن اورکاس به گروگان، بار دیگر کریتوس را درگیر مبارزهای شدید میکنند. در این میان، ققنوس تیسای فون سنگ پیمان اورکاس را بلعیده و کریتوس بار دیگر توسط فیوریها اسیر شده و به زندانی در قلمروی آنها منتقل میشود. داستان حالا به ابتدای این نسخه بازمیگردد. یکی از لحظات محوری داستان در تالار الکتو رخ میدهد؛ جایی که کریتوس پس از ورود، در فضایی شبیه به خانه قدیمیاش قرار میگیرد. رنگ پوستش عادی به نظر میرسد و او همسرش لیساندرا و دخترش کلایوپی را زنده و سالم میبیند.
اما وجود انگشتری آشنا از همسرش باعث میشود کریتوس از توهم بودن این صحنه آگاه شود
الکتو با جلوهگری خود را جای لیساندرا جا زده است
او به کریتوس پیشنهاد میدهد که اگر تحت فرمان ایریس قرار گیرد، دائماً در این توهم زیبا بماند، اما کریتوس پیشنهاد او را رد کرده و وارد نبردی بس شدید با او و سایر خواهران فیوری میشود. کریتوس موفق به بازپسگیری چشمان آلتیا از چنگ الکتو میشود؛ این اقدام خشم خواهران فیوری را برمیانگیزد و نبردی عظیم آغاز میشود. تیسای فون با گرداب توهمات خود، ذهن کریتوس را هدف قرار میدهد، اما کریتوس این بار تحت تأثیر قرار نگرفته و موفق به کشتن تیسای فون میشود. در نبرد پایانی، الکتو شکل هیولایی واقعی خود را آشکار کرده و جنگ علیه کریتوس شدت تازهای پیدا میکند. اما سرانجام کریتوس با غلبه بر او، این موجود قدرتمند را شکست داده و شکل انسانیاش را بازمیگرداند. پس از کشتن الکتو، تمامی توهمات پایان مییابند و کریتوس برای همیشه خود را از زنجیرهای خواهران فیوری رها میکند. در پایان داستان، کریتوس و اورکاس دوباره در خانه قدیمی او دیده میشوند. اورکاس حقیقت تلخی را با کریتوس در میان بگذارد.
کریتوس سپس به قله کوه صعود کرده و با فریاد، خدایان را فرا میخواند
کریتوس در مسیر انتقام و دستیابی به اهداف خود با تایتان اطلس روبهرو میشود و از او طلب یاری میکند. اطلس ابتدا درخواست او را نمیپذیرد، اما کریتوس با وعده اینکه دیگر او مجبور به حمل زمین نخواهد بود، او را متقاعد میکند. سرانجام، اطلس کمک را قبول کرده و با نیرویی عظیم کریتوس را به زمین بازمیگرداند. با بازگشت به زمین، کریتوس مبارزهای سخت با کراکن، هشتپای عظیمالجثه، آغاز میکند و در این مسیر ققنوسی را نیز بیدار میسازد. در ادامه، ماجراجویی کریتوس او را به خواهران سرنوشت نزدیک میکند. او وارد تالار باشکوه آنان شده و درخواست خود را مطرح میکند، اما خواهران مخالفت میکنند. این مخالفت خشم او را برمیانگیزد و نبردی خشونتآمیز آغاز میشود. لاکیسس نخستین خواهر است که مقابل کریتوس قرار میگیرد. در این میان، آتروپوس، خواهر دیگر، وارد مبارزه شده و تلاش میکند سرنوشت شمشیری که به ایریس فرو رفته بود را تغییر دهد. اما کریتوس موفق میشود آتروپوس را شکست داده و او را در آینه زمان زندانی کند. پس از نابودی این دو خواهر، کریتوس به سراغ کلاتو، خواهر سوم، میرود و او را نیز از پای درمیآورد. با این کار، قدرت تغییر زمان را به دست میآورد. کریتوس اکنون زمان را به عقب بازمیگرداند؛ به لحظهای که زئوس قصد داشت شمشیر المپ را درون او فرو کند. او مانع این عمل شده و تصمیم میگیرد از همان شمشیر برای نابودی خدایان استفاده کند. زئوس تمامی قدرت صاعقههای خود را علیه کریتوس به کار میگیرد و ضرباتی سهمگین وارد میکند، اما کریتوس به سرعت کنترل شمشیر المپ را در دست گرفته و میخواهد زئوس را نابود کند. ناگهان آتنا ظاهر شده و مانع انجام این کار میشود. کریتوس که از این مداخله خشمگین است، بار دیگر قصد حمله به زئوس را دارد، اما آتنا خود را سپر زئوس کرده و جانش را فدا میکند. زئوس بلافاصله فرار میکند و کریتوس در حالی که شوکه شده است، آتنا را در آغوش میگیرد. آتنا فاش میکند که زئوس در واقع پدر کریتوس است و دلیل جلوگیری او از این عمل، جلوگیری از کشتن پدر به دست فرزند بوده است. او همچنین به کریتوس هشدار میدهد که زئوس خدای المپ است و سایر خدایان به او وابستهاند. با مرگ آتنا در آغوش کریتوس، او فریاد میزند که نیازی به پدر ندارد و تصمیم خود برای انتقام را محکمتر از پیش اعلام میکند. در پایان داستان، کریتوس مکالمهای با گایا دارد. گایا به او یادآوری میکند که هنوز قدرت تغییر زمان در دست اوست. آنها به گذشته بازمیگردند تا راه پیروزی در جنگ بزرگ بین تایتانها و خدایان را بیابند. اکنون زمان برای نبردی تازه فرا رسیده است. کریتوس از دیگر تایتانها کمک خواسته و آنها نیز سریعا پاسخ مثبت میدهند. مدتی بعد زئوس و دیگر خدایان در جلسهای گرد هم آمدهاند که ناگهان کوهستان به لرزه درمیآید. زئوس و خدایان به لبه کوه رفته و شاهد بالا آمدن گایا و دیگر تایتانها هستند؛ در حالی که کریتوس بر شانه گایا ایستاده است. کریتوس با فریادی پر از خشم اعلام میکند که “زئوس، پسرت بازگشته است” و نابودی المپ را وعده میدهد.
متشکریم که همراه مسترگیمرز مرجع بازی ها هستین.
خوشحال میشیم نظر خودتون رو راجع به داستان بازی The Last Of Us 2 زیر همین مطلب برامون ارسال کنین.
خوشحال میشیم که اگر این مقاله واقعا براتون مفید بود ما را در شبکه های اجتماعی خود به اشتراک بگذارید.