شاید شما هم دوست دارین جزئیات داستان بازی The Last of Us رو بدونید. با مسترگیمرز مرجع بازی ها همراه باشین تا نگاهی کلی به داستان بازی بیندازیم.
این روزها که سریال The Last of Us در حال پخش هست هم خود بازی و هم داستان بازی بسیار مورد توجه گیمر ها قرار گرفته است. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم در این مطلب داستان بازی The Last of Us را برای شما عزیزان بازگو کنیم.
The Last of Us در سال ۲۰۳۳ اتفاق میافتد، بیست سال پس از آن که یک بیماری همهگیر مبتنی بر قارچ، که مغز را تغییر میدهد گسترش یافته و بیش از ۶۰ درصد از جمعیت جهان را آلوده کرده است. از زمان شیوع این بیماری، جهان در حالت وحشت و جنون فرو رفته است زیرا مقامات تلاش می کنند وضعیت را اصلاح و تحت کنترل نگه دارند. هنگامی که تلاش های سازمان بهداشت جهانی برای تهیه واکسن با شکست مواجه می شود، دولت ایالات متحده با بوروکرات های در قدرت و ایجاد دولت غیرنظامی کنار می رود. کشور به یک دولت پلیسی تحت کنترل امنیت داخلی و ارتش تبدیل شده و شهرهای سراسر کشور یکی یکی تحت حکومت نظامی قرار می گیرند. بازماندگان این بیماری همه گیر به مناطق قرنطینه ای اختصاص داده شده اند که قرار است آنها را از افراد آلوده جدا کرده و آنها را ایمن نگه دارد.
در طی بیست سال منتهی به رویدادهای اصلی بازی، یک گروه شبه نظامی به نام فایرفلایز تأسیس می شود که هدف اصلی آنها بازگرداندن دولت قانونی در ایالات متحده و همچنین یافتن و تولید واکسن است.
قهرمان بازی. جوئل نجات یافته از شیوع عفونت مغزی کوردیپس است که در منطقه قرنطینه بوستون اقامت می کند. جوئل که از مرگ دختر جوانش سارا سرد و تلخ مزاج شده است، به عنوان یک قاچاقچی در بازار سیاه فعالیت می کندوبه قاچاق کالا می پردازد و در طول سال ها برای زنده ماندن در این دنیای جدید پس از همه گیری، مشاغل غیرانسانی متعددی را انجام می دهد. او فقط چند مرز اخلاقی باقی مانده است که باید از آن عبور کند. متأسفانه برای او، زمانی که رهبر فایرفلایز، مارلین، از او می خواهد که از الی مراقبت کند، به وسط یک کابوس رانده می شود. در طول بازی، جوئل به آرامی پیوندی ناگسستنی با الی پیدا می کند و میل دارد که دوباره احساسات خود را که سال ها سرکوب کرده بود، باز کند.
دوتاگونیست بازی. الی یک دختر ۱۴ ساله شجاع است که در این دنیای خشن بزرگ شده است و این تنها چیزی است که تا به حال شناخته است. الی به ویروس کاملا ایمن است و به همین دلیل، Fireflies، یک سازمان ضد دولتی، به دنبال مهندسی معکوس و ساخت یک واکسن از طریق او هستند. او و جوئل در سراسر ایالات متحده پس از همهگیری سفر میکنند تا به Fireflies برسند. او از طرق مختلف به بازیکن کمک میکند، به نبرد کمک میکند و در مناطقی از بازی که در غیر این صورت غیرقابل دسترس بود، کمک میکند. او اغلب درباره بقایای دنیایی که دیگر وجود ندارد ابراز کنجکاوی می کند
تس “شریک جنایتکار” جوئل است. آنها در بازار سیاه یک شهر تحت حکومت نظامی فعالیت می کنند و به دلیل رفتار بی رحمانه خود شهرت پیدا کرده اند. او و جوئل اعتماد عمیقی بین آنها دارد. تس با جوئل می رود تا الی را به ساختمان کاپیتول در بوستون به فایرفلایز بسپارد، در ازای بازپس گیری اسلحه هایی که از آنها دزدیده شده بود. بر خلاف همه احتمالات، این سه نفر به ساختمان کاپیتول میرسند و متوجه میشوند که فایرفلایز مردهاند و تس نشان میدهد که یک ساعت قبل توسط یک دونده گاز گرفته شده است. او پس از اینکه به جوئل قول می دهد الی را نزد تامی، برادر کوچک جوئل بیاورد، تعدادی سرباز را نگه می دارد.
بیل یک بازمانده پارانوئید است که در اوایل بازی ظاهر می شود و به جوئل و الی کمک می کند. بیل به شهری پناه می برد که کاملاً به دام انفجاری افتاده است. به نظر می رسد او کمی عجیب و غریب است، شاید عصبانی است، اما پیشنهاد می کند که به جوئل و الی در یافتن ماشین کمک کند. او نسبت به الی بیش از حد تلخ است، و از ابتدا با او رفتار خصمانه دارد.
رهبر کرم شب تاب و والد جانشین الی. در ازای بازگرداندن اسلحههایشان، مارلین به تس و جوئل میگوید که الی را نزد فایرفلایز در ساختمان کاپیتول در بوستون ببرند. از نظر مارلین، هر اقدام غیراخلاقی که انجام می دهد می تواند به دلیل تلاش او برای نجات بشریت از عفونت قابل توجیه باشد. او در بیشتر بازی غایب است و فقط در پایان دوباره ظاهر می شود، جایی که او آنتاگونیست نهایی می شود.
برادر جوئل و فایرفلای سابق. بازی با کمک تامی به جوئل و سارا برای مانور دادن در میان جمعیت آشفته غیرنظامیان و افراد آلوده در طول شیوع اولیه آغاز می شود. تامی و جوئل بعداً در بازی با هم متحد می شوند و او با اکراه موافقت می کند که به برادرش کمک کند و یکی از دلایل جوئل و الی برای آمدن به دانشگاه کلرادو شرقی را مشخص می کند. او با ماریا ازدواج کرده است.
یک بازمانده میانسال و رهبر یک گروه آدم خوار که بعداً در بازی ظاهر می شود و از الی کمک می خواهد. دیوید یک فرد بسیار دستکاری است و به دنبال جلب نظر مردم با ظاهر ملایم ظاهری خود است و تلاش می کند تا الی را متقاعد کند که به او بپیوندد. او در نهایت ماهیت واقعی خود را برای الی فاش می کند و حتی سعی می کند او را کاملاً بکشد و گروهی از مردان خود را چندین بار در طول بخش زمستانی بازی می فرستد تا او را دستگیر کنند. از نظر دیوید، هر اتفاقی که افتاده دلیلی داشته است. او بر این باور است که ایمان او و الی را به هم نزدیک کرد و قرار بود ملاقات آنها انجام شود. او در بقیه بازی تأثیر بسیار عمیقی بر الی دارد.
یک بازمانده ماهر، که به همراه برادرش سم، به جوئل و الی در پیتسبورگ کمک می کند. او و جوئل در ابتدا با یکدیگر دشمنی می کنند، اما در پایان شروع به گرم شدن با یکدیگر می کنند. با این حال، او پس از کشتن برادر آلوده خود دست به خودکشی میزند.
سام (ناجی جتر) – برادر کوچکتر هنری. پس از ملاقات، او و الی تقریباً فوراً با هم کنار می آیند و رابطه راحت خود را در طول فصل ادامه می دهند. بعد از اینکه او توسط یک فرد آلوده گاز گرفته می شود، الی آخرین فردی است که سم قبل از اینکه برگردد با او صحبت می کند. او توسط هنری کشته می شود که بلافاصله از شدت اندوه دست به خودکشی می زند.
دختر جوئل. او در مقدمه زمانی کشته می شود که به سربازی دستور داده شد که هم به سمت او و هم به سمت جوئل شلیک کند. مرگ او باعث می شود جوئل در طول سال ها سرد، بدبین و وحشیانه خو شود.
بازی در سال ۲۰۱۳ با معرفی جوئل، پدر مجردی که در آستین، تگزاس زندگی می کند، به همراه دختر ۱۲ ساله اش سارا آغاز می شود. در شب تولد او، شیوع ناگهانی عفونت مغزی بسیار شدید ناشی از یک قارچ ناشناخته به سرعت در سراسر ایالات متحده پخش می شود. هنگامی که جوئل و سارا با برادرش تامی ملاقات می کنند، سعی می کنند از منطقه فرار کنند. جوئل و سارا برای مدت کوتاهی از تامی جدا می شوند، زیرا تامی از مبتلایان دور نگه می دارد. جوئل و سارا به فرار ادامه می دهند و آنها با یک سرباز تنها روبرو می شوند که به آنها دستور داده می شود به روی آنها آتش گشود. او این کار را میکند و جوئل و سارا از تپهای سقوط میکنند که تنها چند فوت از یکدیگر فاصله دارند. زمانی که سرباز می خواهد جوئل را اعدام کند، توسط تامی به سرش شلیک می شود. جوئل با جراحات جزئی از این حمله جان سالم به در می برد، اما سارا به شدت زخمی شد و در آغوش جوئل جان خود را از دست داد.
پس از مقدمه، بازی به بیست سال بعد در تابستان ۲۰۳۳ میرود. جوئل اکنون یک قاچاقچی در یک جامعه تیره و تار و پسا آخرالزمانی در منطقه قرنطینه بوستون با شریک و دوستش تس است، جایی که آنها اغلب به صورت مخفیانه از شهر خارج می شوند. به طور غیرقانونی برای تجارت با سایر بازماندگان.
پس از بازگشت از معامله با مشتری دیگر، تس به جوئل توضیح می دهد که در راه بازگشت از معامله ذو مرد به او حمله کرده و قصد کشتن او را داشته اند. آن دو به دنبال یک دلال اسلحه محلی به نام رابرت بودند که از آنها اسلحه دزدیده بود. وقتی او را پیدا می کنند، اعتراف می کند که اسلحه ها را فروخته است، زیرا آنها را به فایرفلایز بدهکار بوده است. تس که از این افشاگری خشمگین شده است، دو شلیک به سر رابرت می زند و آن دو تصمیم می گیرند به دنبال فایرفلایز بگردند و توضیح دهند که چه اتفاقی افتاده است تا کالای خود را پس بگیرند. اندکی پس از آن، آنها با مارلین، رئیس فایرفلایز مواجه میشوند و او به آنها میگوید که اگر موافقت کنند چیزی برای او به خارج از شهر قاچاق کنند، اسلحهها را جدا میکند و مبلغ آن را دو برابر میکند.
در خانه امنی که مارلین آنها را به آنجا می برد، مشخص می شود که آنها دختر جوانی به نام الی را قاچاق خواهند کرد. تس و جوئل از هم جدا شدند، تس به دنبال مارلین به اردوگاه خود بازگشت تا تأیید کند که او پول آنها را دریافت کرده است، و جوئل الی را به خانه امن خودشان همراهی می کند تا منتظر تس باشد.
وقتی تس برمیگردد، هر سه به سمت نقطهای حرکت میکنند که فایرفلایهای دیگر برای پذیرایی از الی، در ساختمان کاپیتول منتظر آن هستند. با این حال، قبل از اینکه آنها به آنجا برسند، دو عضو نظامی در حال گشت زنی به آنها کمین می کنند و آنها تحت اسکن CBI (عفونت مغزی Cordyceps) قرار می گیرند و آنها درخواست پشتیبان می کنند. تس و جوئل اسکن CBI را به خوبی پشت سر می گذارند، اما قبل از اینکه نگاهی به خواندن اسکن الی بیاندازند، الی وحشت می کند و او با چاقوی جیبی خود به سرباز خنجر می زند. جوئل و تس بلافاصله هر دو سرباز را می کشند. سپس مشخص می شود که الی آلوده است، اما الی ادعا می کند که جای گاز او برای سه هفته پیش است، که یک وضعیت منحصر به فرد است زیرا همه افراد در عرض دو روز پس از قرار گرفتن در معرض قارچ تغییر میکنند. اگرچه این سه نفر هنوز مشکوک هستند، هنگامی که سربازان رد آنها را گم می کنند، الی توضیح می دهد که مارلین معتقد است آنچه برای او اتفاق افتاده ممکن است کلید کشف واکسن باشد.
جوئل برای یافتن یک درمان تمایلی ندارد، اما تس معتقد است که ممکن است چیزی در مورد آنچه او میگوید وجود داشته باشد، و از او میخواهد که سفر خود را به پایان برسانند. برای رسیدن به ساختمان کاپیتول با بسیاری از افراد آلوده مبارزه می کنند، اما متوجه می شوند که فایرفلای هایی که قرار بود با آنها ملاقات کنند، سلاخی شده اند. جوئل اعلام می کند که آنها تلاش کردند و شکست خوردند، و به آنها پیشنهاد بازگشت به خانه را می دهد، اما تس نشان می دهد که او در راه ساختمان گاز گرفته شده است. تس به جوئل التماس می کند که الی را نزد تامی بیاورد، زیرا او قبلاً بخشی از گروه مارلین بود و ممکن است ایده ای در مورد چگونگی آوردن او به فایرفلایز داشته باشد. تس تنها می ماند تا را در برابر زامبی هایی که نزدیک می شوند جولو الی راپوشش دهد، جوئل با اکراه با الی فرار می کند.
جوئل پیشنهاد می دهد که به دیدار یکی از آشنایان که به او لطف دارد بروند و یک ماشین از او تهیه کنند، که سفر آنها به سمت تامی را بسیار آسانتر و سریعتر میکند. آنها ماشین را به دست میآورند، اما زمانی که گروهی از شکارچیان در پیتسبورگ کمین میکنند و به آنها حمله میکنند، آنها را مجبور میکنند وانت را رها کرده و پیاده فرار کنند. در داخل شهر شکارچی، آنها با یک جفت برادر به نام سم و هنری آشنا می شوند که آنها نیز در تلاش برای فرار هستند و آنها توافق می کنند که با هم همکاری کنند. در رویارویی با شکارچیان بیشتر، سم و هنری الی و جوئل را رها میکنند و آن دو بار دیگر تنها هستند.
همانطور که آنها شهر را ترک می کنند، شکارچیان به تعقیب آنها در هاموی ادامه می دهند و جوئل و الی را تا لبه یک پل شکسته تعقیب می کنند. الی به آنها پیشنهاد می دهد که برای فرار از زمین بپرند. جوئل نمی خواهد زیرا الی غرق می شود زیرا نمی تواند شنا کند. الی او را نادیده می گیرد و می پرد و جوئل با عصبانیت او را تعقیب می کند. هنگامی که در جریان شدید، جوئل به الی می چسبد، اما قبل از اینکه آنها بتوانند کاری انجام دهند، جوئل با برخورد سرش به تخته سنگی در آب بیهوش می شود. او سپس توسط الی در ساحل یک ساحل بیدار می شود، جایی که آنها با سم و هنری متحد می شوند. جوئل با عصبانیت سام را به زمین هل می دهد و اسلحه را به سمت او نشانه می رود و تهدید می کند که به او شلیک می کند زیرا آنها تصمیم گرفتند الی و جوئل را رها کنند. سپس هنری برای خود توضیح می دهد که چرا آنها مجبور به ترک (برای امنیت سم) شدند و همچنین می گوید که آنها جوئل و الی را در آب پیدا کردند. الی می گوید که اگر آنها نبودند غرق می شدند. اسلحه را زمین می گذارد و همگی به سمت برج رادیویی به سفر خود ادامه می دهند. به زودی، آنها ورودی یک فاضلاب را پیدا می کنند و از طریق آن حرکت می کنند تا به یک محله حومه شهر برسند. در حومه شهر، گروه دیگری از شکارچیان از جمله یک تک تیرانداز به آنها حمله می کنند. جوئل موفق می شود آنها را بیرون بیاورد، اما سر و صدای جنگ انبوهی از مبتلایان را جذب می کند و باعث می شود که گروه از حومه شهر فرار کنند.
وقتی به برج رادیو رسیدند، شب را در داخل خانه سپری میکنند و در مورد خاطرات گذشته قبل از شیوع بیماری صحبت میکنند. جوئل، الی و هنری همه در اتاق اصلی صحبت می کنند در حالی که سم در اتاق دیگر است. الی به اتاق دیگر می رود و هنری دیده می شود که در حال بررسی غذای آنهاست. الی متوجه می شود که سم به خصوص ناراحت است و آنها گفتگوی عمیقی در مورد مذهب، آلوده شدن و نقش آنها در جهان دارند. بعد از صحبت هر دو شب بخیر می گویند و شب را در برج رادیو می گذرانند. همه از خواب بیدار می شوند و هنری در حال آماده کردن صبحانه است. الی تصمیم می گیرد سم را برای صبحانه بیدار کند، اما متوجه می شود که او در آخرین برخورد آنها با افراد آلوده گاز گرفته شده و یک شبه تغییر کرده است. او به الی حمله می کند و جوئل می رود تا به سام شلیک کند، اما هنری که نگران برادرش بود، اسلحه را از دستش بیرون می کند. جوئل با وجود تهدید با اسلحه از سوی هنری، دوباره اسلحه را پس می گیرد. صدای شلیک گلوله شنیده می شود و معلوم می شود، هنری به سام شلیک کرده است. هنری، در حالت خشم و اندوه، ابتدا جوئل را سرزنش می کند و اسلحه خود را به سمت او نشانه می گیرد. جوئل به او میگوید که راحت باشد، و این تقصیر هیچکس نیست، اما هنری نظرش تغییر میکند و به جای آن تصمیم میگیرد به خودش شلیک کند و در نهایت خودکشی کند.
جوئل و الی برای یافتن تامی به سفر خود ادامه می دهند. به دروازه ای بسته می رسند، سدی که توسط چندین فرد مسلح محافظت می شود. همانطور که یک زن جوئل و الی را بازجویی می کند، تامی جوئل را می شناسد و دروازه ها را برای او باز می کند. او زن را به عنوان همسرش ماریا معرفی می کند و همه به داخل می روند.
در داخل، ماریا الی را می آورد تا مقداری غذا بیاورد و تامی به جوئل گشتی در نیروگاه می دهد. هنگامی که آنها تنها می شوند، جوئل در مورد الی و شرایط منحصر به فرد او به تامی می گوید. جوئل به تامی پیشنهاد می کند که کار را تمام کند و او پول را از مارلین دریافت می کند. او از کمک امتناع می ورزد و هر دو شروع به نزاع می کنند اما بحث آنها کوتاه می شود زیرا گروهی از راهزنان ظاهر می شوند و به محل سکونت آنها حمله می کنند. جوئل و تامی در راه بازگشت به ماریا و الی مبارزه می کنند و با دیدن عشق آشکار برادرش به الی، تامی تصمیم خود را می گیرد و تصمیم می گیرد به تحویل الی به کرم شب تاب کمک کند. او این موضوع را با ماریا، که آشکارا مضطرب و مخالف نقشه آنهاست، در میان می گذارد. الی به مکالمه گوش می دهد و متوجه می شود که جوئل قرار است او را به تامی تحویل دهد. او که از این موضوع ناراحت است، اسبی را می دزدد و به تنهایی به جنگل می رود.
جوئل و تامی از ناپدید شدن الی مطلع شدند، هر کدام یک اسب را برداشته و با هم به دنبال او می گردند. سرانجام او را در یک خانه مزرعه ای متروک پیدا می کنند، جایی که الی جوئل را متهم می کند که قصد دارد او را نزد تامی بگذارد، و او می خواست تمام مدت از شر او خلاص شود. جوئل توضیح می دهد که او با تامی امن تر خواهد بود، و الی بحث سارا را مطرح می کند و می گوید که چطور جوئل مثل او نیست. این به شدت جوئل را ناراحت می کند و او را وادار می کند که بگوید “تو دختر من نیستی و مطمئنم که پدرت هم نیستم و ما راه های خودمان را می رویم.” قبل از اینکه الی بتواند پاسخ دهد، تامی وارد اتاق می شود و به آنها می گوید که راهزنان به خانه حمله کرده اند.
آنها راه خود را از مزرعه خارج می کنند و با اسب شروع به بازگشت به سد می کنند. جوئل به بحث خود با الی فکر می کند و در یک تغییر عقیده اعلام می کند که تصمیم دارد با خود الی به سفر ادامه دهد. او به او میگوید که اسبی را که سوار کرده است برگرداند و هر دو با هم سوار شوند و راه خود را از تامی جدا کنند.
آنها با هم به سمت دانشگاه کلرادو شرقی می روند، همانطور که تامی به آنها گفت که آزمایشگاه فایرفلایز در آنجا واقع شده است. همانطور که آنها ساختمان های مدرسه را برای یافتن آزمایشگاه جستجو می کنند، مشخص می شود که مدرسه برای مدتی متروکه بوده است. وقتی بالاخره یک ضبط کننده پیدا می کنند که مکان فعلی فایرفلای ها را به آنها می گوید، که توسط گروه از زامبی هامورد حمله قرار میکیرند. هنگامی که جوئل و الی سعی می کنند از محوطه مدرسه فرار کنند، جوئل مورد حمله قرار می گیرد و توسط یکی از مهاجمان از روی نرده هل داده می شود. هر دو دو طبقه به پایین میافتند و و تیری فلزی در شکم جوئل فرو میرود، که او را به شدت مجروح میکند .
الی او را تشویق میکند که راه برود و هر کسی را که سر راهشان قرار میگیرد دفع میکند. آنها در نهایت به سمت اسب خود در بیرون فرار میکنند. او به جوئل کمک می کند سوار شود و آنها با هم از مدرسه دور می شوند. مدتی بعد، الی به عقب نگاه می کند و اعلام می کند که فعلا در امان هستند، اما جوئل هنوز به شدت زخمی است و خونریزی دارد . او به دلیل از دست دادن خون بیهوش می شود و الی وحشت زده میشود و مطمئن نیست که چه باید بکند.
الی به تنهایی در برف در حال شکار . به یک گوزن تیر میزند و رد خون او را تا کلبه دنبال میکند. سپس دو مرد به نامهای دیوید و جیمز به او نزدیک میشوند و پیشنهاد میکنند در ازای گوزن، با او تجارت کنند. الی بسیار محتاط است و دیوانه وار از آنها مقداری آنتی بیوتیک می خواهد.دیوید سعی می کند با الی دوست شود، اما الی نسبت به طبیعت به ظاهر خوب او شک دارد و از افشای هر گونه اطلاعاتی در مورد خودش امتناع می کند. در حالی که جیمز دارو را پس می گیرد، تفنگ او را از او می گیرد. دیری نگذشت که نزدیک شدن افراد آلوده را می شنوند. دیوید سپس یک تپانچه بیرون می آورد و تفنگ خود را پس می خواهد اما او می گوید نه. آنها با هم کار می کنند تا با آنها مبارزه کنند.
وقتی دوباره از آلوده شدن در امان میشوند، دیوید فاش میکند که گروه مردانی که به او و جوئل در دانشگاه حمله کردند بخشی از گروه او بودند. الی که احساس می کند در خطر است، به سلاح خود دست میبرد، اما متوجه می شود که جیمز با آنتی بیوتیک ها برگشته و دست نگه می دارد. دیوید به جیمز میگوید که او را رها کند و دارو را به او بدهد، که او انجام میدهد. الی با کالوس به گاراژ یک خانه متروکه، جایی که جوئل در حال استراحت است، فرار می کند. او هنوز بسیار ضعیف و بیمار است. الی به او آنتی بیوتیک می دهد و در کنار او به خواب می رود. هنگامی که او از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که گروه دیوید او را ردیابی کرده اند، و او چاره ای ندارد جز اینکه جوئل را تنها سر بگذارد، زیرا او تلاش می کند آنها را از خود دور کند. الی با پای پیاده فرار می کند و تا حد زیادی از آنها دوری می کند، اما دیوید به او می رسد و او را بیهوش می کند.
الی در قفس از خواب بیدار می شود و اولین چیزی که می بیند این است که جیمز بدن انسان را قصابی می کند که او را می ترساند. دیوید به او نزدیک می شود و یک بار دیگر سعی می کند طرف خوب او را بگیرد و ادعا می کند که می تواند دیگران را متقاعد کند که او را زنده نگه دارند. الی هنوز به او اعتماد ندارد و انگشتش را می شکند تا کلید قفس را از او بگیرد. بازوی او را می گیرد و او را به در قفس می زند و او را زخمی می کند. سرانجام دیوید از سر صبر و خلق و خوی اتاق را ترک می کند و خصمانه تهدید می کند که او را به “تکه های کوچک” تقسیم می کند.
در همین حال، جوئل بالاخره از خواب بیدار می شود و متوجه گم شدن الی می شود. او ناامیدانه به دنبال او می گردد و بقیه مردانی را که الی را به خانه بازگردانده بودند، می کشد. او دو نفر را اسیر میکند و آنها را شکنجه میدهد تا جایی که از محل استراحتی که دیوید الی را گرفته بود لو می دهد. سپس هر دوی آنها را میکشد و به دنبال الی میرود.
در استراحتگاه، جیمز تقریباً الی را از خواب بیدار میکند و او را با دیوید به میز قصاب میبرد. الی با هر دو مرد مبارزه می کند و در مبارزه دیوید را گاز می گیرد. قبل از اینکه دیوید بتواند چاقوی قصابی را به سمت او پرتاب کند، الی نشان می دهد که او آلوده شده است. در حالی که جیمز و دیوید شوکه شده ایستاده اند، او چاقوی قصابی را از دست آنها می گیرد و آن را در گردن جیمز فرو می کند و با تیراندازی دیوید به سمت او به سختی فرار می کند. همانطور که او در اطراف استراحتگاه حرکت می کند و سعی می کند راهی برای خروج پیدا کند، به زودی به رستورانی می رسد، جایی که دیوید او را به دام انداخته است. در حالی که الی دزدکی در اطراف رستوران می چرخد، رستوران آتش می گیرد و سعی می کند قبل از اینکه دیوید او را بگیرد، با چاقو به اوضربه بزند. آنها برای مدتی می جنگند، اما هر دو در مبارزه بیهوش می شوند.
در بیرون، جوئل بالاخره به استراحتگاه رسید و در حال جست و جوی منطقه به دنبال الی است. او به زودی متوجه رستوران در حال سوختن می شود و سعی می کند برای تحقیق به داخل خانه برود.
الی در آغوش جوئل گریه می کند.
در داخل رستوران، الی ابتدا به هوش می آید و قمه دیوید را زیر یک نیمکت می بیند. همانطور که او تلاش می کند آن را به دست بیاورد، دیوید نیز از خواب بیدار می شود. او چندین بار لگد می زند و الی را به زمین می اندازد. بی آنکه بداند قمه هنوز در دسترس اوست. او الی را تهدید میکند و میگوید: «تو نمیدانی من چه تواناییهایی دارم». الی در نهایت چاقو را می گیرد و با خشونت به دیوید ضربه میزند و می کشد. جوئل سرانجام به داخل ساختمان راه می یابد و اسلحه را از او می گیرد. او ابتدا می ترسد که یکی از مردان دیوید باشد و می گوید: “لعنتی به من دست نزن!” و جوئل الی را به هوش می آورد. او در آغوش جوئل هق هق می کند و جوئل کلمات اطمینان بخشی را به او می گوید. هر دو می روند و دوربین به سمت دسته خون آلود چاقو می رود که در صورت دیوید فرو رفته است.
در ۲۸ آوریل ۲۰۳۴، جوئل بیمارستان سنت مری را که در ضبط فایرفلای ذکر شده است، می بیند و به الی میگوید که به نظر کمی دور است. آنها راه خود را از طریق بزرگراهی از اتومبیل های رها شده طی می کنند و به زودی به ایستگاه اتوبوس در حال فساد می رسند. جوئل الی را بر روی یک پلت فرم بالا می برد. نردبانی را برای او پایین میآورد، اما چیزی را از دور میبیند و بدون اینکه منتظر او بماند، با عجله میرود. جوئل، گیج و نگران، با همان سرعتی که میتوانست دنبالهروی میکند و به زودی متوجه میشود که گروهی از زرافهها در شهر متروکه پرسه میزنند، یکی از آنها روی پوشش گیاهی که در اطراف ساختمان در حال فسادی که در آن ایستاده بودند، میچرید.
هر دو به نوبت زرافه را نوازش می کنند، سپس به بالای بالکن خم می شوند تا از دیدن گله شگفت زده شوند. همانطور که آنها برای خروج از ساختمان تلاش می کنند، جوئل متوجه می شود که آنها این گزینه را دارند که به سادگی تمام کارهایی را که قرار است انجام دهند را پشت سر بگذارند و به سد تامی برگردند تا زندگی ساده تری داشته باشند. او این موضوع را برای او مطرح می کند، اما الی، مصمم به رسیدن به بیمارستان و انجام ماموریت آنها، اصرار می ورزد که هر کاری که تا این لحظه انجام داده اند “نمی تواند بیهوده باشد” و با قاطعیت جلوتر از او می رود.
به زودی، آنها به منطقه ای می رسند که با چادرهای پزشکی برپا شده است. جوئل به یاد میآورد که مدت کوتاهی پس از شیوع بیماری، در مکان مشابهی بوده و شاهد خانوادههای از هم گسیخته در همه جا بود. برای اولین بار، الی بدون اینکه جوئل را عصبانی کند، عکسی از او و دخترش را به او نشان میدهد که مخفیانه هنگام بازدید از سد تامی برداشته است. جوئل در نهایت می پذیرد که هر چقدر هم که تلاش کنید، نمی توانید از گذشته خود فرار کنید و از الی برای آن تشکر می کند.
آنها به یک تونل زیرزمینی راه می یابند که بیشتر آن سیل زده شده و آلوده شده است. آنها از میان زباله ها به یکدیگر کمک می کنند، اما به زودی به منطقه ای با سکوی شل می رسند. جوئل می افتد و به یک اتوبوس خراب می افتد و در آنجا گیر می افتد. همانطور که الی از پنجره اتوبوس عبور می کند تا او را بیرون بیاورد، او در آب می افتد. جوئل از پنجره بیرون میرود و الی را از آب بیرون می کشد که اکنون بیهوش است. در حالی که دیوانه وار سعی می کند او را احیا کند، یک گشت فایرفلایز به آنها نزدیک می شود و سلاح خود را به سمت جوئل میگیرند. او در حالت وحشت زده آنها را نادیده می گیرد و همچنان در تلاش برای نجات الی است و توسط یکی از فایرفلای ها بی هوش میشود.
جوئل روی تخت بیمارستان با مارلین در کنارش از خواب بیدار می شود. او از او در فایرفلایز استقبال می کند و به او اطمینان می دهد که آنها الی را نیز نجات داده اند. هنگامی که جوئل از او می خواهد که او را ببیند، او فاش می کند که آنها از قبل او را برای عمل جراحی آماده می کنند – یک فرآیند جراحی برای حذف عفونت جهش یافته درون او، و مهندسی معکوس یک واکسن از آن. حقیقت در مورد جوئل آشکار می شود زیرا او اشاره می کند که عفونت در سراسر مغز رشد می کند، به این معنی که الی باید بمیرد تا آنها با موفقیت آن را استخراج کنند. او از آنها می خواهد که شخص دیگری را برای آن پیدا کنند. تنش در اتاق افزایش می یابد و مارلین و جوئل شروع به دعوا برای سرنوشت الی می کنند. فایرفلایز در اتاق او را به زمین می زند. مارلین توجیه می کند که هیچ گزینه دیگری برای آنها وجود ندارد و به ایتان دستور می دهد که او را بیرون کند و اگر تلاشی کرد، به او شلیک کن. هنگامی که او را به بیرون اسکورت می کنند، جوئل کوله پشتی و وسایلش را روی یک پیشخوان می بیند و به سرعت به ایتان حمله می کند. او متوجه می شود که الی در اتاق عمل در طبقه آخر قرار دارد و برای نجات او سریع وسایلش را پس می گیرد. شلیک گلوله ها توجه سایر فایرفلای ها را به آنجا جلب می کند و آنها به زودی متوجه می شوند که جوئل فرار کرده است.
جوئل به تنهایی راهی اتاق عمل می شود، جایی که یک جراح و دو دستیارش در اطراف الی که بیدار نیست ایستاده اند. با نزدیک شدن جوئل آنها عقب می نشینند، اما دکتر سعی می کند او را از گرفتن الی منع کند و جوئل او را میکشد و همچنین دو دستیار دیگر را هم میشکد. جوئل الی را از روی میز عمل بیرون می آورد و در حالی که فایرفلایز به او نزدیک می شوند، او را از اتاق بیرون می برد. او در سراسر طبقه می دود و سعی می کند راهی برای خروج پیدا کند. او در نهایت موفق می شود به موقع به آسانسوری برسد و از تیراندازی فرار کرده و به سمت پارکینگ زیرزمینی می رود، جایی که مارلین او را متوقف می کند. با تفنگش که به جوئل نشانه رفته، او آخرین تلاش خود را برای تغییر نظر او انجام می دهد، با این استدلال که الی ترجیح می دهد برای واکسن بمیرد تا اینکه با او فرار کند. او میگوید که در نهایت توسط یک دسته زامبی تکهتکه میشود، و میگوید: “اگر اول مورد تجاوز و قتل قرار نگرفته باشد.” جوئل به سخنان وحشتناک خود فکر می کند. همانطور که او گارد خود را پایین می آورد و به او می گوید که هنوز هم می تواند کار درست را انجام دهد، صحنه به جوئل ختم می شود که به ظاهر تنها از بیمارستان در حال دور شدن است.
جوئل مدتی در سکوت رانندگی می کند، سپس الی در حال بیدار شدن در صندلی عقب دیده می شود. او از او می پرسد چه اتفاقی افتاده است و جوئل در حالی که اتفاقاتی را که در پارکینگ رخ داده است به یاد می آورد به او دروغ می گوید. او به مارلین شلیک کرده بود تا از آمدن او به دنبال الی جلوگیری کند، اما به او میگوید که کرم شب تاب در حال حاضر به دنبال درمان دست کشیدهاند و او تنها انسانی نیست که از CBI مصون است. الی با ناامیدی بیصدا روی خود را برمیگرداند و جوئل عذرخواهی میکند که همچنان به سمت سد تامی برمیگردد.
در جکسون کانتی، جوئل به زیر کاپوت وسیله نقلیه خود نگاه می کند، و الی هنوز افسرده به آرامی زخم گزش خود را نگاه میکند و در مورد سفرشان به آزمایشگاه فایرفلایز فکر می کند. جوئل میگوید که از این نقطه پیاده راه خود را به سمت شهرک تامی طی می کنند. در راه، الی جوئل را متوقف میکند از همه دوستانشان که مردهاند و تسلیم CBI شدهاند نام میبرد و از خود میپرسد که آیا میتوانست برای پایان دادن به همهگیری بیشتر تلاش کند. او از جوئل می خواهد که به او قسم بخورد که همه چیزهایی که در مورد فایرفلایز به او گفته درست است و او این کار را می کند. او با تردید پاسخ او را می پذیرد.
متشکریم که همراه مسترگیمرز مرجع بازی ها هستین.
خوشحال میشیم نظر خودتون رو راجع به داستان بازی The Last of Us زیر همین مطلب برامون ارسال کنین.
خوشحال میشیم که اگر این مقاله واقعا براتون مفید بود ما را در شبکه های اجتماعی خود به اشتراک بگذارید.